سه فاکتور مهم در هیپنوتیزم / روشهایي برای القای هیپنوز / ارتباط هیپنوتیزم با خواب مصنوعی / هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم درمانی / باورهای نادرست درباره هیپنوتیزم / تشريح علمي پديده هيپنوتيزم / مغز و امواج مغزي در هينوتيزم / تصورات غلط در مورد هيپنوتيزم / خطرات و عوارض احتمالي هيپنوتراپي / و ...
هیپنوتیزم علمی و عملی از حدود دو قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به توسط متخصصین ارائه شده که در زیر عمدهترین آنها بررسی میشود. هیپنوتیزم شاخهای از علم روانشناسی است که در آن به وسیلهٔ تلقین، شخص از حالت هوشیاری خارج میشود و تحت تسلط شخص هیپنوتیزور در میآید. هیپنوتیزم یا به طور دقیقتر هیپنوز موجب تسلط دیگری بر فرد نمی شود بلکه دیگری با ضمیر ناخودآگاه آدمی به مکالمه و القای تلقینات می پردازد. همه ی هیپنوزها نحوی خودهیپنوتیزم است و هیپنوتیزور خارجی فقط مامای هیپنوز از درون انسان استو آن را می زایاند.همة مکاتب و عرفا به نحوی با هیپنوز درگیر بوده اند . ضمیر ناخودآگاه تنها یک تئوریست که توضیح حقایق روی آن سوار می شود.هیپنوتیزور نمی تواند هرآنچه دوست داشت به سوژه تلقین کند. هیپنوتیزم یک امر خارقالعاده نیست.و کارایی عجیب و غریب ندارد. اگر هم اثار غریبی داشته باشد در عده ی کمی دارد و خیلی قابل تکرار و تایید نیست لذا از منظر علم رسمی پاره ای غرایب مشاهده شده در هیپنوز قابل اعتبار و برداشت کلی نیستند. ( مبحث شستشوی مغزی البته در این وادی مطرح است ولی میزان پایداری این کارها باید بیشتر ارزیابی شود.)هیپنوز خواب نیست. امواج مغزی در این حالت با امواج مغزی حالت خواب در بسیاری موارد فرق می کند. از یک منظر هیپنوز با تلقین معمولی هم فرق دارد چرا که مناطقی که بر اثر تلقین تحریک می شود با مناطق تحریک شده هنگام هیپنوز متفاوت است. در طی این فرآیند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القا کند زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور بجای حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد
تاریخچه
نظرات زیادی دربارهٔ اینکه چه کسی هیپنوتیزم را شروع کرد، وجود دارد. هندوهای هند ادعا می کنند که....
سياري در دهۀ ۱۹۵۰ بر اين باور بودند كه يونگ يك «فرويدي» است. هرچند او در سال ۱۹۰۹ توسط فرويد براي بازديد از دانشگاه كلارك دعوت شد، اما با اين حال نبايد او را تنها يك روانشناس يا روانكاو توصيف كرد.امروزه شما در آمريكا بسياري از كتابها را دربارۀ يونگ در كتابفروشيها خواهيد يافت كه حتي از كتابهاي مربوط به فرويد نيز بسيار بيشتر است.زيرا ايدههاي او اكنون بسيار در افواه عمومي رايج و متداول شده است. اما يك مشكل وجود دارد و آن اين كه فهم و درك آثار يونگ، دشوارتر از فهم و درك آثار فرويد است. غالباً اين نكته كه يونگ- به ويژه در ۲۵ سال پاياني عمر خود- بيشتر معطوف مسائل مربوط به «دين شناسي» و «اسطورهشناسي» بوده است مورد غفلت واقع ميشود.هرچند خود يونگ معتقد بود كه اين موضوعات بسيار بيش از روانشناسي حائز اهميت هستند. ديدگاه يونگ به مسئله بسيار مهم اديان و اسطورهها، از منظر روانشناسي اهميت بسياري دارد. مقاله زير با رويۀ توصيفي- تحليلي به اين مسائل پرداخته است.
زندگي يونگ
جريان روانشناسي مدرن در يكصد سال اخير شامل چهار « موج » بوده است .
« موج اوّل » روانشناسي ، نگرش « روانكاوانه[۱]» بود . اين جريان ، توسط « زيگموند فرويد » ، عصب شناس اتريشي ، پايه گذاري شد و با كارهاي بزرگان ديگري همچون آدلر ، يونگ ، هورناي ، فروم ، الكساندر و …گسترش پيدا كرد . اساس تئوري روانكاوي بر نقش « سائق ها[۲]» بر رفتار انسان بود . « ارگانيسم » تمايل به ارضاء « سائق ها » ( معادل ذهني غرائز ) دارد و «تمدن » ارضاء « سائق ها» را محدود ميكند . در كشمكش بين نياز « ارگانيسم » به ارضاء و نياز تمدن به اطفاء غرايز ، فرايند « سركوبي[۳]» و انواع « مكانيزم هاي دفاعي[۴]» شكل ميگيرند تا تعادلي بين «ارضاء» و « اطفاء » ايجاد كنند . هر چه اين فرآيند ، « ناآگاهانه تر » باشد ، الگوي زندگي فرد ، بيشتر با كشمكش دروني[۵]، اضطراب[۶]يا سبك زندگي تكراري ، كليشه اي و غيرقابل انعطاف[۷]همراه خواهد بود و هر چه اين فرآيند « آگاهانه تر » باشد ، رفتار فرد پخته تر و با انعطاف بيشتر همراه خواهد بود . بنابراين هدف روانكاوي به آگاهي آوردن ريشههاي ناخودآگاه رفتار است.
« موج دوم » روانشناسي ، « رفتار گرايي[۸]» است كه توسط دانشمنداني همچون پاولف ، واتسون ، و لپه و اسكينر پايه گذاري شد .
اساس اين تئوري ، اين است كه ذهن يك دستگاه « يادگيري[۹]» است و پاية رفتارها و احساسات ، مشاهدات ما و اطلاعاتي هستند كه در ذهن ما ثبت ميشوند . براين اساس ، ذهن ما توسط اطلاعاتي كه از محيط دريافت كردهايم «برنامه ريزي » شده است[۱۰]و درمان ، مشتمل است بر ايجاد تجربيات جديدي براي مراجع كه منجر به «زدودن » برنامه هاي قبلي[۱۱]و ثبت اطلاعات جديد[۱۲]گردد . بعدها ، جزء شناختي[۱۳](تفسير ذهن از تجربيات ) توسط دانشمنداني چون اليس و بك بيشتر مورد توجه قرار گرفت و درمان رفتاري[۱۴]تبديل به درمان شناختي –رفتاري[۱۵]شد .
موج سوم روانشناسي ، موج « وجودي » است[۱۶]. در اين موج جنبة فلسفي روانشناسي بيشتر مدنظر قرار گرفت و موضوعاتي همچون جايگاه انسان در هستي ، معناي زندگي و جبر و انتخاب مورد توجه قرار گرفتند . بزرگاني همچون ژان پل سارتر ، ويكتور فرانكل و آبراهام مازلو در شكلگيري اين جريان نقش مهمي داشتند . گرچه به ظاهر ، اين موج ، ارائه كننده روش هاي درماني خاصي نبود ، انديشة « وجودي » باعث شكلگيري جريانات درماني قابل توجه در جوامع شد كه بهترين نمونة آن « گروههاي خودياري[۱۷]» هستند كه ميليونها نفر در سطح جهان با عضويت و مشاركت در آنها فرآيند درمان را ميگذرانند.
آیا شما کمرو هستید؟ نسبت به روابط خود با دیگران مطمئن نیستید؟ آیا این احساس ناراحتی که در شما، سبب رفتار تشویش آمیز می شود مانع آن است که استعداد ذهنی و درونی خود را نشان بدهید؟افراد کم رو از همه کس می ترسند و از برخورد با دیگران حتی اگر خیلی مختصر و کوتاه هم باشد خجالت می کشند. احساسات منفی مانند افسردگی، اضطراب و احساس تنهایی از هم راهان کم رویی هستند. آیا شما هم در برخورد با دیگران در خود فرو می روید؟
به این علت که نمی دانید چگونه باید در جمع حاضر شوید، چگونه رفتار کنید، چگونه حرف بزنید و گاهی به همین دلیل هوا و هوس را در زیر پوشش نوعی استهزا و تمسخر مخفی می کنید که سبب می شود درباره ی شما قضاوت درست نشود. در نتیجه خودتان اولین کسی هستید که از این وضع ناراحت و در عذاب هستید.
به غلط تصور می کنید برای شما ارزشی قایل نمی شوند. شاید اجازه می دهید که در برابر نوعی احساس حقارت واهی و بی اساس از پا در آیید.
شخص کم رو کیست؟
کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا میدارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلاتمان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر میکند.
«کودک درون» اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند. داستان فیلم «آتش بس» را به یاد دارید؟ داستانی که در آن، روان پزشک فیلم «آتش بس» ماجرای طولانی لج و لج بازی یک زوج را که محمدرضا گلزار و مهناز افشار در آن ایفای نقش می کنند، با کمک گرفتن از کودک درون شان به پایان برد.
کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است. کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید. این کودک همیشه در زیر سطح قرار دارد و موجب نگرانی و ترس شما از مورد سوء استفاده قرار گرفتن می شود.
کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا میدارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلاتمان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر میکند.
شمایی که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودید. همان کسی که شما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردید. کودک درون شما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاه شما ساکن است. کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به شما کمک می کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنید. شخصی که اگر آسان بگیرید، جدی بودن خود را رها کنید، بر ترس تان غلبه کنید و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود بپذیرید، می توانید او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیرید. شخصی در درون شما که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می توانید زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابید.
● جایگاه کودک درون
.........
مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است...
اشاره
بحث اهمال کاری، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمی است که ریشه ای اخلاقی و روانی دارد. در این مقاله نویسنده محترم سعی نموده است که از منظر روان شناختی و با رویکرد رفتار درمانی به این معضل بپردازد و از منظر منابع دینی، نقلی و عقلی، کتاب و سنّت نیز آن را مورد توجه قرار دهد.
۱/ تاریخچه بحث
مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. امیدوارم که در این نوشته، قلمرو بحث به روشنی نشان داده شود تا راه بهره وری بیش تر از آیات و روایات به روی آیندگان باز گردد. ناگفته نماند که علمای اخلاق و عرفای اسلامی، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجاری اخلاقی رفتاری بر حذر می داشته اند.(۱)
این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است.(۲) تنها استاد روان شناسی که درباره تاریخچه اهمال کاری بحث کرده است، "پل ت. رینجن باخ"(۳) می باشد. وی کتابی به نام بررسی تاریخی علل اهمال کاری(۴) تألیف کرده است. هرچند موضوع انتخابی او جالب است، اما کمک چندانی برای حل مسأله ارائه نداده است.(۵) پس از وی، دو نفر از نویسندگان به نام های "آلبرت آلیس"(۶) و "ویلیام جیمزنال"،(۷) به نگارش کتاب روان شناسی اهمال کاری(۸) همت گماردند که در نوع خود کاری بدیع و قابل ارائه است.
اما دغدغه خاطر نگارنده این است که این آسیب را بازشناسی کرده و راه تحقیق را صرفا به تجربه محدود نسازد و از راه کارهای وحیانی نیز در این زمینه نیز بهره ببرد.
۲/ تعریف اهمال کاریشخصيت يعني مجموعهاي از رفتار و شيوههاي تفکر و هيجاني شخص در زندگي روزمره که با ويژگي هاي بي همتا بودن، ثبات(پايداري) و قابليت پيش بيني مشخص ميشود.
به عبارتی دیگر مجموعه الگوهای رفتاری که برای شخص جا افتاده اند و بصورت مستمر می توان این الگوهای رفتاری را در زندگی آنها دید بصورتیکه می توانیم در برخورد با یک مساله نحوه رفتار شخص را با توجه با الگوی رفتاری که از او می شناسیم پیش بینی کنیم( قابل توجه کسانیکه می خواهند شخصی را به عنوان همسری انتخاب کنند) مشخص کننده شخصیت فرد مورد نظر است. باید توجه کنیم که این الگوها مربوط به تمام عمر شخص بوده و ناشی از یک اختلال دیگر روانپزشکی دیگر نمی باشد و همچنین نباید در اثر مصرف دارو یا مواد خاصی و یا سایر بیماریها ایجاد شده باشد.
از اين تعريف اين نکات قابل استنباط است: .........
اختلالات رواني يکي از شايع ترين بيماري هاي جامعه ي کنوني است که به موجب آن رفتار انسان با برخورد با محيط اطراف و حتي خود دچار مشکل ميشود . بسياري از افراد از بيماري خود آگاهي ندارند و برخي نيز با نداشتن اطلاعات در مورد عواملي که باعث بروز يا تشديدي بيماري مي شود , خود يا ديگران را در معرض بيماري قرار مي دهند .
چکيده
انسان موجودي اجتماعي است که براي تامين نياز هاي گوناگون خود ، با محيط پيرامون خود ارتباط برقرار مي کند.اين ارتباط ، که حاصل سازگاري اجتماعي و سازگاري دروني شخص است ,
سازگاري رواني ناميده مي شود . گاه , موانع و مشکلاتي در زندگي آدمي پديد مي آيد که سازگاري و در نتيجه تعادل رواني فرد را بر هم زده و شخص دچار تنش و ناراحتي مي شود که ممکن است باعث بروز اختلالات رواني شود.
اين پروژه به بررسي انواعي از بيماري هاي رواني پرداخته و تا حدودي علت بروز برخي از آن ها را مورد بررسي قرار داد.
نمونه ي آماري در اين پروژه ۲۳ نفر از بيماران بستري در بخش رواني بيمارستان حافظ که به طور تصادفي انتخاب شده اند ، ميباشند.
نتيجه ي بدست آمده عوامل زيا د و گوناگوني را در بروز اختلالات رواني نشان مي دهد. .........
همه ما برای بیدار شدن در هنگام صبح احتیاج به كمك داریم. برای بعضیها صدای بلند زنگ ساعت میتواند مفید باشد و بعضی دیگر هم تا یك فنجان بزرگ چای یا فهوه غلیظ ننوشند نمیتوانند خود را از بستر گرم و نرم رختخواب رها كنند. حدود 62 درصد از مردم بین 15 دقیقه تا یك ساعت زمان احتیاج دارند تا به طور كامل هوشیاری خود را به دست بیاورند و آماده انجام كارهای روزانه خود شوند. اما چرا اینگونه است؟ تعدادی از متخصصان علوم خواب به این سوال پاسخ دادهاند.
دید کلی
بیشفعالیبه حالتی دلالت میکند که در آن کودک به نحوی مفرط و بیش از اندازه فعال و پرجنب و جوش است. تحرک زیاد این کودکان نه تنها خود آنها را بلکه اطرافیان ، همکلاسها ، اولیای مدرسه را دچار مشکل میکند. از آن جایی که در میان درصد بالایی از معتادین و افرادی که ترک تحصیل کردهاند علایم بیش فعالی در کودکی قابل مشاهده است.
از طرفی کودکان بیش فعال در معرض خطر بالایی از
اختلال سلوک،
شخصیت ضد اجتماعیو سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند لذا آگاهی همگان بویژه والدین و معلمان در این حالات از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نقص در تمرکز یا اختلال بیشفعالی (ADHD)شرایطی را برای کودک ایجاد میکند که نتواند آرام و بدون حرکت بنشیند، رفتارش را کنترل کرده و توجه خود را به یک موضوع خاص معطوف کند.